۱۷ آبان به رادیو گفتگو، برنامه ضرب سکه دعوت شدم تا در کنار اساتید، در مورد اینکه چطور ایده باید تبدیل به محصول شده و به بازار عرضه شود، گفتگو کنیم. این گفتگو و عموما گفتگوهایی که در برنامه ضرب سکه شکل می گیرد، مصرف کننده خانگی دارند و بنابراین خیلی پرداخت نشده اند. اما برای تکمیل موضوع، من اینجا نکاتی که در برنامه وقت نشد بگویم را می نویسم. باشد که کاربرد مناسبی داشته باشد…
بخش دوم را از اینجا می توانید گوش کنید:
چطور ایده پردازی کنیم و به ایده درست برسیم؟!
برای دستیابی به یک ایده مناسب، باید اول به منابعی که در اختیار دارید نگاه کنید. این منابع می توانند دانش، سرمایه نقدی، دارایی های غیر نقدی، روابط و حتی توانایی و … باشند. حتی اینکه دوستی دارید و او هنری دارد، جزو منابع در دسترس شما محسوب می شود. بنابراین ایده شما بهتر است وابسته به منابع در اختیارتان باشد.
در گام بعدی، این قدرت تحلیل شما از شرایط اقتصادی و جامعه است که شما را به ایده نزدیک می کند. ترند و مگاترند را در نظر بگیرید. منظور از ترند و مگاترند، موضوعاتی ست که در بلند مدت، یه اثر جدی در محیط و جامعه می گذارند. مثل پیر شدن جمعیت و کاهش نیروی کار، روند افزایش نقدینگی، کاهش ارزش پول ملی، کمبود آب و … .
ایده درست لزوما قرار نیست حتما اجرا شود. شما از چندین ایده در نهایت یکی را انتخاب می کنید. هر چقدر تعداد ایده ها بیشتر، دست شما برای انتخاب باز تر.
چطور ایده را “ارزش آزمایی” کنم؟!
دو گام اصلی دارید تا ایده خود را ارزیابی کنید.
در گام اول بررسی می کنید که ایده شما به چه مشکلی از چه جامعه مخاطبی وابسته است. آیا جامعه هدف، واقعا موضوع مورد نظر شما را برای خود مشکل می بینند؟! آیا حاضرند برای رفع این مشکل پول پرداخت کنند؟ آیا موضوع مورد نظر شما، به یک نیاز اولیه اشاره می کند؟
الزامی وجود ندارد که حول یک نیاز اولیه ایده پردازی کنید.
می توانید یه موضوع بازی و سرگرمی را مد نظر قرار دهید. اما بهرحال باید چیزی باشد که اگر به محصول رسید، مشتری انتخاب آسانتر و ارزانتری برای رفع نیاز خود نداشته باشد. لزوما هم قرار نیست فقط مشکل حل کنید. می توانید یک ارزش جدید به جامعه هدف خود ارائه کنید که تا کنون به آن فکر نمی کردند.
در گام دوم انطباق پذیری راه حل مد نظرتان را با مشکل تعیین شده بررسی می کنید. آیا راه حلی که شما ارائه می دهید، اصطلاحا “شسته و رُفته” است و باعث ایجاد پیچیدگی های بیهوده نمی شود؟! آیا این راه حل با فرهنگ جامعه هدف مطابقت دارد یا نیاز به فرهنگ سازی دارد؟ جامعه هدف در حال حاضر به چه روشی مشکل خود را حل می کند؟ آیا راه حل موجود، نقص های قابل توجهی دارد؟ آیا ابزار یا محصول دیگری وجود دارد که در صورت شناخت این مشکل، بتواند با یک تغییر کوچک در محصول خود، برای مشکل جاری راه حل ارائه کند؟!
اگر راه حل شما درکش برای جامعه هدف پیچیده و مبهم باشد، هر چقدر هم کارا باشد، در بازار شکست خواهید خورد. اصل اول در تولید محصول، سادگی تجربه کاربری ست.
به اضافه اینکه قرار نیست حتما یک محصول فیزیکی ارائه دهید. محصول شما می تواند یک سرویس باشد. آفلاین یا آنلاینش فرقی نمی کند. مثلا شما صاحب کافهای هستید که در طی شیوع کرونا، آسیب دیده است. اگر شما بتوانید محصولات بار گرم خود را “بیرون بر” کنید، در اصل یک محصول جدید در زنجیره خدمات خود تولید کرده اید. شما سرویسی را به مشتری نهایی خود ارائه می دهید که مشکل ذهنی احتمالی او مبنی بر حضور فیزیکی در دوران شیوع بیماری کرونا را بسیار ساده حل کرده است.
آیا راه حل شما می تواند تبدیل به یک محصول خوب شود؟!
فرآیند تبدیل ایده به محصول راه حلی که ارائه می دهید، باید قابلیت اتوماسیون و مکانیزه شدن را داشته باشد. در غیر اینصورت نمی توانید به تعداد کثیری از مشتریان آن را ارائه دهید. به طور مثال، سال ۱۳۹۲، استارتاپ نت برگ روی سامانه فروش خود، بلیت هواپیما را با یک درصد تخفیف جزیی می فروخت. ظاهر و نمای بیزینس، بسیار جذاب است و آن زمان هم خبری از علی بابا نبود. اما نکته مهم اینجاست که کل فرآیند عملیات و تهیه بلیت برای مشتری، توسط چت و به صورت دستی انجام میشد. در نتیجه نمیشد بازار این محصول را به میزان قابل توجهی توسعه داد. مدیران نت برگ نیز تصمیم به حذف محصول از روی سایت گرفتند. هر چند که بعدها، علی بابا پیگیر API های لازم از خطوط هواپیمایی شد تا بتواند محصول را به شکل مکانیزه امروزی توسعه دهد.
پس شرط اول یک راه حل خوب، قابلیت مکانیزاسیون در محصول است.
آیا محصول نهایی شما، می تواند تمام جنبه های راه حل مورد نظر را پوشش دهد؟ یا بخشی از کار باید خارج از فرآیندهای تعریف شده برای محصول انجام شود؟ اینجا بخشی ست که می شود نامش را مرحله ” تحلیل سیستم ” گذاشت. مرحله ای که قدم به قدم، با راه حل حرکت می کنید و اتفاقات مختلفی که ممکن است برای مشتری بیفتد را آزمون و مشاهده می کنید. گزارش نویسی دقیقی در هر مرحله انجام می دهید تا بتوانید در اتاق فکر و جلسات طوفان فکری، آنها را مطرح کنید. طرح این موضوعات رد جلسات، به بهینه سازی آنها کمک بسیاری می کند.
بجای یک محصول عالی، در گام های ابتدایی، یک MVP داشته باشید!
مفهوم MVP با Minimum Viable Product به کمینه پذیرفتنی ای از محصول گفته می شود که قابل عرضه به بازار است، اما بخش کوچکی از قابلیت های محصول نهایی را در بر می گیرد. فرآیند آماده کردن ایده برای تبدیل به محصول و عرضه به بازار، مثل فرآیند آماده شدن برای شنا در آب رودخانه است. آن بخشی که شما نوک انگشتتان را در آب فرو می برید تا دمای آن را لمس کنید، دقیقا کارکردی ست که MVP ها برای محصول شما در هر مرحله انجام می دهند. شما MVP را به بخش کوچکی از بازار ارائه می دهید تا بازخورد مشتریان نسبت به محصول اولیه را اندازه گیری کنید. این کار علاوه بر این که هزینه تولید و مدیریت فرآیند ایده تا محصول شما را کاهش خواهد داد، می تواند از آسیب های پیش رو نیز پیشگیری کند.
بطور مثال، علی بابا برای ورود به بازار، یک محصول فروش بلیت پروازهای داخلی خام را برای سفرهای کاری عرضه کرد. در بازخوردهای اولیه متوجه سه نکته بسیار مهم شد که با اصلاح آنها روی محصول، با استقبال قابل توجهی از مشتریان روبرو شد و خود من نیز از این امکانات بسیار راضی بودم:
۱- در سفرهای کاری، مشتری نهایی، شخصی ست که از موبایل خود برای اکثر امور جاری روزانه استفاده می کند. بنابراین با توجه به اینکه تولید اپلیکیشن موبایل بسیار زمانبر و پر هزینه بود، نمایش سایت علی بابا با انواع رزولوشن های گوشی های تلفن همراه تست و بهینه شد.
۲- در سفرهای کاری، نرخ کنسلی بلیت بسیار بالاتر از سفرهای معمولی ست. بنابراین گزینه استرداد وجه آنلاین ۲۴ ساعته به محصول سفرهای کاری اضافه شد.
۳- سفرهای کاری، سفرهای رفت و برگشتی روزانه هستند و تهیه جداگانه بلیت برگشت برای مشتری بسیار عذاب آور است. پس گزینه خرید بلیت رفت و برگشت به محصول مذکور اضافه شد.
این یک مثال واضح از عرضه کمینه پذیرفتنی محصول است که چطور به بهبود و رشد بازار محصول کمک کرد. در ادامه مسیر شما به موضوعات متنوعی برخورد می کنید که می تواند مسیر کارآفرینی شما را بسیار تغییر دهد. پس به یاد داشته باشید که:
کارآفرینی، دنیایی مملوء از شکست است. اگر ظرفیتش را ندارید، وارد آن نشوید!
در فرآیند تبدیل ایده تا محصول و عرضه آن به بازار، شما به سوالات زیادی باید پاسخ دهید. سوالات همیشگی و ثابت هستند. اما پاسخ ها عموما متغیرند و همیشه باید در حال بروز رسانی آنها باشید. یکی از ابزارهای خوب برای بروز رسانی و مدیریت پاسخ به این سوالات، صفحه ایست که به آن بوم مدل کسب و کار می گویند. هم می توانید آن رو روی کاغذ بنویسید، به صورت آنلاین، ابزارهایی هستند که این خدمت را به شما ارائه می دهند. این بوم را به کمک مشاور تکمیل کرده و در بروز رسانی آن کوشا باشید.
به ابزارهای دیگری برای نگارش جدول پرسنا یا نگارش تقویم محتوایی نیاز دارید. آنها را از همین سایت می توانید دانلود کنید.
سلام و عرض ادب خدمت مهندس موسویدوست
به نظر من “ایده” کمترین اهمیت را در تولید یک محصول یا شکلگیری یک کسبوکار دارد. به علت آنچه از لحظه شکلگیری ایده تا پیادهسازی محصول ممکن است بارها و بارها خود ایده تغییر کند که این یک چیز کاملا طبیعی است. آنچیز هایی که طبق تجربه بنده مهمتر است به طور خلاصه موارد زیر است:
– یک تیم منسجم با تخصصهای مکمل
– قدرت قبول اشتباهات، اصلاح ایده و Pivot کردن در زمان درست
– توانایی اجرای درست تحقیقات بازار و Market Fit کردن محصول
– برنامهریزی، پشتکار، استمرار، استمرار و استمرار
سلام و عرض ادب خدمت مهندس موسویدوست
به نظر من “ایده” کمترین اهمیت را در تولید یک محصول یا شکلگیری یک کسبوکار دارد. به علت آنکه از لحظه شکلگیری ایده تا پیادهسازی محصول ممکن است بارها و بارها ایده تغییر کند که این یک چیز کاملا طبیعی است. آنچیز هایی که طبق تجربه بنده مهمتر از ایده است، به طور خلاصه موارد زیر است:
– یک تیم منسجم با تخصصهای مکمل
– قدرت قبول اشتباهات، اصلاح ایده و Pivot کردن در زمان درست
– توانایی اجرای درست تحقیقات بازار و Market Fit کردن محصول
– برنامهریزی، پشتکار، استمرار، استمرار و استمرار
درود بر شما؛
به صورت کلی پایه های ایجاد و توسعه یک کسب و کار، رفع نیاز جامعه مشخصیه. مشتریان برای راه حل شما پول میدن نه برای تیم شما. تیم شما میتونه نهایتا کیفیت راه حل رو تضمین کنه.
به اضافه اینکه این ایده ست که ویژن رو میسازه و یک تیم حول ایده جمع میشن به نظرم.
یعنی به ندرت میشه کسب و کار موفقی رو مثال زد که اول به تیم فک کرده باشه بعد به ایده. ممکنه چندتا دوست دور هم جمع شده باشن و بگن ” خب حالا چکار کنیم؟!” و چندتا ایده رو بررسی کنن تا ببینن کدوم رو کار کنن. اما در این مورد هم باز محوریت با ایده ست و تا ایده مناسب و بررسی شده ای وجود نداشته باشه، عملا تیم کاری ای هم وجود نخواهد داشت.
با همه مواردی که شما فرمودین موافقم. اما بعد از بررسی ایده…
بازم بابت نظرتون ممنونم.